گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رنگ نویسه گردانی: RNG رنگ . [ رِ ] (اِ) آهنگ مخصوص رقص . آهنگی که بتوان با آن رقصید ۞ .- یک رِنگی ؛ آوازی که تابع یک مقام باشد مثل شهرآشوب . (فرهنگ نظام ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی رنگ گرفتن رنگ گرفتن . [ رَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رنگ پذیرفتن . رنگ برداشتن . (آنندراج ) (بهار عجم ). رجوع به رنگ پذیرفتن و رنگ برداشتن شود : ز روی ... رنگ گرفتن رنگ گرفتن . [ رِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آهنگی مخصوص برای رقص نواختن . رجوع به رِنگ شود. رنگ نباتی رنگ نباتی . [ رَ گ ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رنگ سفید که مایل به سرخی باشد. (بهار عجم ). رنگ نمودن رنگ نمودن . [ رَ ن ُ /ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) حیله بکار بردن . نیرنگ نمودن . رنگ کردن . رنگ ساختن . مکر نشان دادن : همان جادوان ساخت تا ر... رنگ نهادن رنگ نهادن . [ رَ ن ِ / ن َ دَ ](مص مرکب ) رنگ از دست دادن . بیرنگ شدن : لاله از شرم چهره ، رنگ نهادشکر از شور خنده تنگ نهاد. ظهوری (از بها... رنگ داشتن رنگ داشتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) دارای رنگ بودن : از آن عاشق به آتشهای رنگارنگ می سوزدکه آن روی لطیف از هر نگه رنگی دگر دارد. صائب (... رنگ جهیدن رنگ جهیدن . [ رَ ج َ دَ ] (مص مرکب ) رنگ پریدن . رنگ رفتن . رجوع به همین دو ماده شود : کوچه ٔ حسن و محبت سر ز یک ره برکشدرنگ یوسف گشته ... رنگ پریدگی رنگ پریدگی . [ رَ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب )رنگ باختگی . بیرنگ شدن چهره از خشم یا ترس یا بیماری . رجوع به رنگ پریدن و رنگ باختن و رنگ باخت... رنگ پریدن رنگ پریدن . [ رَ پ َ دَ ] (مص مرکب ) رنگ باختن . (آنندراج ). پریدن رنگ چهره از ترس یا خشم یا بیماری : اگرچه نقش دیوارم بظاهر در گرانخوابی ... رنگ شکستن رنگ شکستن . [ رَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بیرنگ کردن . بی رونق کردن : ترسم که شکستی به گلستان تو آیدزآن آه که رنگ گل خورشید شکستم .باقر ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۲۱ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود