اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاة

نویسه گردانی: ŠA
شاة. (ع اِ) الَ ... وسیله ای که بدان از نخل خرما بالا روند. (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
شاه پرم . [ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه اسپرم است و آن ریحانی باشد کوچک برگ و عربان ضیمران خوانند. (برهان قاطع). رجوع به شاه سپرم شود.
شاه تراش . [ ت َ ] (نف مرکب ) آنکه مردی را بشاهی از میان قوم بردارد. آنکه بی سابقه و مقدمتی تنی را بشاهی نشاند. آنکه به نیرو و نفوذ کلام ه...
شاه تبار. [ ت َ ] (ص مرکب ) کسی که نژاد از شاهان دارد. کسی که نسبت وی به شاهان پیوندد. شاهزاده : در پرده ٔ اندیشه بیارای عروسی پس جلوه ...
شاه پسر. [ پ ِ س َ ] (ص مرکب ) تعبیری تمجیدآمیز از پسری نیکوخصال و مؤدب به آداب و صفات پسندیده . پسر خوب .
شاه توتی . (ص نسبی مرکب ) منسوب به شاه توت . || برنگ شاه توت . (یادداشت مؤلف ). سرخی روشن اندکی مایل بسیاهی . ارغوانی . قرمز تیره . رنگ ...
شاه تغار. [ ت َ ] (اِ مرکب ) تغار بزرگ . تغار کلان .- یک شاه تغار؛ به طعن ، ظرفی سخت بزرگ . (یادداشت مؤلف ).- امثال :یک دهن دارد یک شاه تغ...
شاه تقی . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 729 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ...
شاه تقی . [ ت َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه مشهد به تربت حیدریه میان تخته لنگر و کافرقلعه در 49350 گزی مشهد. (یادداشت مؤلف ). از این محل ...
شتر شاه . [ ش ُ ت ُ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شتر خاصه . اشتر خاصه . || تعبیری است تحقیرآمیز و موهن برای آدمهای بی پروا و بی احتیاط و عاری...
علی شاه . [ ع َ ] (اِخ ) وی از همراهان امیر تیمور گورکانی بود که در جنگ امیر تیمور با توقتمش خان شرکت داشت . برادر او محمد آزاد نیز در این جنگ...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۷۱ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.