اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ/ ش َ دَ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
اصطلاح آبیاری. هنگامی که زمین کشاورزی از آب سر ریز میشود. زمین پاوز شد.
به خط شدن. اصطلاحی نظامی است و منظور از آن جمع شدن نفرات در یک صف، هنگام آغاز نگهبانی، تحویل و تحول پست یا احترام به پرچم و مراسم و مناسبت های دیگر در...
جو جو شدن jaw خسته ، پریشان حالی ؛ تکه تکه وپارچه پارچه خود را احساس کردن، حالت خیلی ناگوار داشتن
کف بر شدن یا ان کف شدن یا کف کردن در فرهنگ کوچه و بازار به معنی تعجب کردن است. این واژه جدیدا (1385-1389) وارد محاورات شده و عمدتا توسط نوجوانان مدرسه...
ز خودشدن . [ زِ خوَدْ / خُدْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ۞ بیخود و بیهوش شدن . (ناظم الاطباء). از خود شدن . بیخبر و بیهوش شدن . (رشیدی ). بیهوش شدن . ا...
غائم شدن . [ ءِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، پنهان شدن . قایم شدن .
فائح شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دمیدن بوی . آمدن بوی .
فائق شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فائق آمدن . فائق گشتن . رجوع به فائق آمدن شود.
پی جو شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جستن اثر پا. مجازاً، درصدد تجسس برآمدن . بجستجو برخاستن .
حائض شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درس . دروس . طَمث . طهر.لک دیدن . خون دیدن . ناپاک شدن . حیض افتادن او را.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.