اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ/ ش َ دَ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۶ ثانیه
دائم شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جاوید گردیدن . وصوب . (دهار). رهن . (دهار). سجو. مقاتاة. (منتهی الارب ). پیوسته شدن . بردوام شدن . همیشه شدن...
داخل شدن . [ خ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درآمدن . اندر آمدن . دخول . وارد شدن . فروشدن . داخل گشتن . ورود کردن . ولوج . داخل گردیدن . درشدن : شبی ب...
خیره شدن . [ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متعجب شدن . بشگفت درآمدن . مات شدن از فرط تعجب . حیران شدن از نهایت شگفتی . متحیر شدن . مدهوش شدن : ...
خوشبو شدن . [ خوَش ْ / خُش ْ، ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تعطّر. (منتهی الارب ). خوشبوی شدن . رجوع به خوشبوی شدن شود.
خواب شدن . [ خوا / خاش ُ دَ ] (مص مرکب ) خواب رفتن . بخواب رفتن . خفتن . || بیحس شدن . خدر شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). || بخواب مصنوعی درآم...
خموش شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ساکت شدن . بیصدا شدن : چو مردم سخنگوی باید بهوش وگرنه شدن چون بهائم خموش .سعدی (بوستان ).
خرسند شدن . [ خ ُ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تسلی . تسلیت یافتن . (یادداشت بخط مؤلف ). || قانع شدن . راضی شدن . شاکر شدن . || شاد شدن . شادمان ...
خرقه شدن . [ خ ِ ق َ / ق ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از پاره شدن و چاک شدن خرقه باشد.
خرخور شدن . [ خ َ خوَرْ / خُرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درشت و خشن و ناگوار شدن میوه و بقولات و جز آن چون خیار و کاهو. || خوراکی خر شدن ، مانند س...
خسته شدن . [ خ َ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجروح گشتن . مجروح شدن . جراحت برداشتن . زخمدار شدن : عبیداﷲ عمودی آهنین در دست داشت بینداخت...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.