کوح
نویسه گردانی:
KWḤ
کوح . [ ک َ ] (ع مص ) چیره شدن در کارزار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). جنگ کردن با کسی و غلبه یافتن بر او. (ازاقرب الموارد). || فروبردن در آب یا در خاک . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
کوه بالا. (اِ مرکب ) به ارتفاع کوه . به بلندی کوه : ببخشید چندانش از گونه گون شده توده یک کوه بالافزون .اسدی .
کوه آباد. (اِخ ) دهی از دهستان مشهدریزه میان ولایت باخرز که در بخش طیبات شهرستان مشهد واقع است و 341 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
کوه بابا. [ هَِ ] (اِخ ) نام کوهی به شمال افغانستان نزدیک هندوکش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوهی بزرگ از شاخه های هیمالیا در آسیای می...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هفت کوه . [ هََ ] (اِ مرکب ) محمد داراشکوه در مجمعالبحرین پس از ذکر هفت زمین که هندوان آنها را سپت دیپ نامند، آرد: «... و هفت کوه را که اه...
لره کوه . [ ل َ رَ ] (اِخ ) کوهی و ییلاقی به شاهکوه و ساور مازندران .(مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 126).
لره کوه . [ ل َ رِ ] (اِخ ) نام کوهی است در جنوب بخش کنگاور که خطالرأس آن حد طبیعی بین بخش کنگاور و دهستان خزل شهرستان نهاوند میباشد. ...
نبال کوه . [ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اناجری کوه گیلویه از ایلات فارس . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 شود.
وینه کوه . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
کوه لهرو، روستایی در دهستان شمیل بخش شمیل شهرستان بندرعباس در استان هرمزگان ایران است. جمعیت بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این ...