اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نمک

نویسه گردانی: NMK
نمک . [ ن َ م َ ] (اِ مصغر) از: نم + ک (پسوند تصغیر). رطوبتی اندک . اندک نم و رطوبتی . قطره ای :
هم ساده گلی هم شکری هم نمکی
بر برگ گل سرخ چکیده نمکی .

عسجدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
نمک بند. [ ن َ م َ ب َ ] (ن مف مرکب ) زخمی که در آن نمک انداخته بند کنند ۞ . (آنندراج ). زخمی که بر روی آن نمک پاشیده وی را ببندند. (ناظ...
نمک بار. [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) نمک ریز. نمک افشان . که نمک فروریزد.- نمک بار شدن ؛ گریان شدن . اشک فروریختن . نمک انگیز شدن : چو ابر از شوربخ...
نمک پاش . [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) آنکه نمک بر غذائی یا چیزی افشاند : در آتشم ز تغافل نشانده ای ، باری تبسمی که نمک پاش این کباب شود. کلیم ...
خوش نمک . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ م َ ] (ص مرکب ) ملیح . نمکین . کنایه از محبوب ومعشوق . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : از دیده جرعه دان کنم از...
ده نمک . [ دِه ْ ن َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارادان بخش گرمسار شهرستان دماوند. واقع در 40هزارگزی گرمسار. آب آن از قنات و رودخانه ٔ تا...
ده نمک . [ دِه ْ ن َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشک آبادبخش فرمهین شهرستان اراک . واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری فرمهین . دارای 1234 تن ...
آب نمک . [ ب ِ ن َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب آمیخته با نمک که در آن ماهی و پاره ای گوشتها و بعض حبوب و بُقول را از فساد و تباهی ن...
باغ نمک . [ ن َ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان راهجرد بخش دستجرد شهرستان قم که در 20 هزارگزی خاور مرکز بخش بر کنار راه فرعی دستجرد به ار...
جوهر نمک . [ ج َ / جُو هََ رِ ن َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسید کلریدریک ۞ .
چاه نمک . [ ن َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 59 هزارگزی شمال قاین واقع شده . جلگه و گرمسیر است و 1...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۲ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.