اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیک

نویسه گردانی: NYK
نیک . [ ن َ ] (ع مص ) گاییدن زن را. (از منتهی الارب ). جماع کردن . (زوزنی ) (از غیاث اللغات ). صحبت . (از نصاب ). مباضعت . وطی . مواقعه . مجامعت . مباشرت . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۴ ثانیه
نیک خصلتی . [ خ َ ل َ ] (حامص مرکب ) نیک خصلت بودن . خوش خویی .
نیک خدایی .[ خ ُ ] (حامص مرکب ) بنده نوازی . به شرایط خدایی عمل کردن : پس آن نشانیهای مهربانی و نیک خدائی که از من دیدید. (کشف الاسرار از...
نیک پیمان . [ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) نکوعهد. وفادار.
نیک پیوند. [ پ َ / پ ِ وَ ] (ص مرکب ) وفادار. نیک پیمان : به رستم چنین گفت پس شهریارکه ای نیک پیوند به روزگار.فردوسی .
نیک تدبیر. [ ت َ ] (ص مرکب ) نیک رای . نیک اندیش : الا ای نیک مرد نیک تدبیرجوانمردی جهان طبع و جهانگیر.سعدی .
نیک بندگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) نیکوبندگی . به شرایط بندگی نیکو عمل کردن . بنده ٔ نیک بودن . (از فرهنگ فارسی معین ). نیز رجوع به نکو...
نیک بنیاد. [ ب ُ ] (ص مرکب ) نیکواساس .
نیک باوری . [ وَ ] (حامص مرکب ) خوش باوری .
نیک پندار. [ پ ِ ](ص مرکب ) خوش بین . نیک اعتقاد و نیک باور : ندیدم چنین نیک پندار کس که پنداشت عیب من این است و بس .سعدی .
نیک آثاری . (حامص مرکب ) اثرهای نیکو از خود به جای گذاشتن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نیک آثار شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.