نیک
نویسه گردانی:
NYK
نیک . [ ن َ ] (ع مص ) گاییدن زن را. (از منتهی الارب ). جماع کردن . (زوزنی ) (از غیاث اللغات ). صحبت . (از نصاب ). مباضعت . وطی . مواقعه . مجامعت . مباشرت . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۱۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه
نیک فهمی . [ ف َ ] (حامص مرکب ) خوش فهمی . نیک فهم بودن .
نیک گمان . [گ ُ ] (ص مرکب ) دارای حسن ظن . (فرهنگ فارسی معین ).
نیک کاری . (حامص مرکب ) خوب کار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). پرکاری . || نیکوکاری . نیکوکرداری . (فرهنگ فارسی معین ).
نیک فطرت . [ ف ِ رَ ] (ص مرکب ) نیک سرشت . نیک نهاد. نیک طینت .
نیک فعال . [ ف ِ ] (ص مرکب ) نکوکردار. نکوکار. رجوع به نیک فعالی شود.
نیک فالی . (حامص مرکب ) میمنت . خوش اغوری . یمن . (یادداشت مؤلف ). || تفأل . فال نیک زدن : می خواند ز روی نیک فالی هر لحظه قصیده ٔ وصالی .ن...
نیک عهدی . [ ع َ ] (حامص مرکب ) وفای به عهد. (فرهنگ فارسی معین ). وفاداری . نیک عهد بودن : اگرچه نیک عهدی پیشه می کردجهان بدعهد بود اندیشه ...
نیک طالع. [ ل ِ ] (ص مرکب ) خوش اقبال . مقبل .
نیک طلعت . [ طَ ع َ ] (ص مرکب ) نیک رو. زیباروی .
نیک طینت . [ ن َ ] (ص مرکب ) خوش ذات . (ناظم الاطباء).نیک سرشت . نکوسرشت . پاک نهاد. پاکیزه طینت . نیک جبلت .