نیک
نویسه گردانی:
NYK
نیک . [ ن َ ] (ع مص ) گاییدن زن را. (از منتهی الارب ). جماع کردن . (زوزنی ) (از غیاث اللغات ). صحبت . (از نصاب ). مباضعت . وطی . مواقعه . مجامعت . مباشرت . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۱۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۶ ثانیه
نیک دانی . (حامص مرکب ) حذاقت . مهارت . استادی . (یادداشت مؤلف ).
نیک درون . [ دَ ] (ص مرکب ) نیک سیر. خوش طینت . نیکونهاد. خوش نیت .
نیک خویی . (حامص مرکب ) ملایمت . خوش رفتاری . خوش خلقی . نیک خو بودن : به علم و عدل و به آزادگی و نیک خویی مؤید است و موفق مقدم است و امام...
نیک داشت . (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) خوب نگه داشتن . نیک تعهد کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || احترام کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || ضی...
نیک خواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) نکوخواه . نیکوخواه . خیراندیش . خیرخواه . که خیر و صلاح دیگران خواهد. که خواهان نیکی و سعادت دیگران است . ...
نیک گهری . [ گ ُ هََ ] (حامص مرکب ) نیکوگهری . نجابت . رجوع به نیکوگهری شود.
نیک مخبر. [ م َ ب َ ] (ص مرکب ) نکومخبر. نیک سریرت . خوش باطن . خوش ذات .
نیک محضر. [ م َ ض َ ] (ص مرکب ) کسی که نیک حضور باشد. (غیاث اللغات ). کسی که خوشروی باشد و دارای محضر خوش بود. (ناظم الاطباء). خوش معاشرت . (...
نیک گویی . (حامص مرکب ) زبان آوری . فصاحت . (فرهنگ فارسی معین ). || درباره ٔ دیگران سخن نیکو گفتن . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل بدگویی .
نیک گوهر. [ گ َ / گ ُ هََ ] (ص مرکب ) نجیب . (یادداشت مؤلف ). نژاده . نسیب . نیک نژاد. نیک طینت . نیک گهر.