اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیک

نویسه گردانی: NYK
نیک . [ ن َ ] (ع مص ) گاییدن زن را. (از منتهی الارب ). جماع کردن . (زوزنی ) (از غیاث اللغات ). صحبت . (از نصاب ). مباضعت . وطی . مواقعه . مجامعت . مباشرت . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
امید نیک . [ اُ دِ ] (اِخ ) رجوع به امید (دماغه ٔ...) شود.
نیک بینی . (حامص مرکب ) نیک بین بودن . رجوع به نیک بین شود.
نیک باور. [ وَ ] (ص مرکب ) خوش باور. نیک اعتقاد.
نیک بختی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) سعادت . توفیق . فلاح . خوشبختی : خوبان همه سپاهند اوشان خدایگان است مر نیک بختی ام را بر روی او نشان است . رو...
نیک جبلت . [ ج ِ ب ِل ْ ل َ ] (ص مرکب ) نیک خصال . نیک طینت . (یادداشت مؤلف ).
نیک خلقت . [ خ ِ ق َ ] (ص مرکب ) معصوب الخلق . (از منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ).
نیک خلقی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) خوش خویی . خوش رفتاری . نیک خلق بودن .
نیک خصلت . [ خ َ ل َ ] (ص مرکب ) خوش خوی . خوش ذات . (ناظم الاطباء). خوش خلق . (فرهنگ فارسی معین ).
نیک خدمت . [ خ ِ م َ ] (ص مرکب ) کسی که خوب خدمت مخدوم کند. (فرهنگ فارسی معین ). مطیع. فرمانبردار. خوش خدمت . رجوع به نیک خدمتی شود.
نیک خصال . [ خ ِ ] (ص مرکب ) خوش اخلاق . خوش رفتار. (فرهنگ فارسی معین ). نیک خو. خوش خصال : شاد باش ای ملک پاک دل پاک گهرکام ران ای ملک نیک...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.