اجازه ویرایش برای همه اعضا

گزاردن

نویسه گردانی: GZʼRDN
به معنی "ادا کردن" یا "انجام دادن" است مانند: نماز گزاردن (که گاهی بغلط با ذ نوشته شده!)... و یا شکر گزاری ...
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بزرگداشت از چیزی کردن ، احترام گزاردن ، نشان دادن اهمیت در ارزش... و با تعظیم گذاردن فرق دارد... مراجعه کنید به تعظیم گذاردن!
خراج گزاردن . [ خ َ گ ُدَ ] (مص مرکب ) باج دادن . مالیات دادن : خراج اگرنگزارد کسی بطیب نفس بقهر ازو بستاند کمینه سرهنگی .سعدی (گلستان ).
پیام گزاردن . [ پ َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) رسالت . پیام بردن . پیام آوردن . پیام رساندن : هزبرانی که شیران شکارندبپای خود پیام خود گزارند. نظا...
خواب گزاردن . [ خوا / خا گ ُ دَ ] (مص مرکب ) تعبیر خواب کردن . عباره . (تاج المصادر بیهقی ). || حکایت رؤیای خود کردن . (یادداشت مؤلف ). ||...
سپاس گزاردن . [ س ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) شکر کردن . شاکر بودن : خدای رابشناس و سپاس او بگزارکه جز بدین دو نخواهیم بود ما مأخوذ.ناصرخسرو.
پیغام گزاردن . [ پ َ / پ ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) ادای رسالت کردن . پیغام دادن از کسی بدیگری . پیام رساندن . پیغام دادن از کسی بدیگری . پیام ...
گذاردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گذاشتن . نهادن : از آنکه روی سپه باشد او بهر غزوی همی گذارد شمشیرش از یمین و شمال چو پشت قُنفُذ گشته تنورش از پیکان...
به معنی زمین "نهادن" و یا بر جایی "قرار دادن" است و کنایه از محل و نشست دارد و با "گزاردن" فرق دارد.
کار گذاردن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) تمشیة (متعدی و لازم آمده ).
حق گذاردن . [ ح َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به حق گزاردن شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.