گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پیر نویسه گردانی: PYR پیر. [ ی َ ] (اِ) پدر (در بعض لهجه های فارسی نظیر مازندرانی و سیادهنی و جز آن ). اب : مگذر ز سر عشق که گر درّ یتیمی ماننده ٔ این عشق ترامار و پیر نیست .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی پیر منحنی نالان پیر منحنی نالان . [ رِ م ُ ح َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سالخورده ٔ گوژپشت زاری کننده . || کنایه از چنگ خمیده است که نوازند : آن پیر بی... پیر لقمان برلاس پیر لقمان برلاس . [ ل ُ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به لقمان برلاس شود. (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 207). در چ خیام امیر شیخ لقمان برلاس آمده است . استاش د سن پیر استاش د سن پیر. [ اُ دُ س َ ی ِ ] (اِخ ) ۞ رجوع به سن پیر (اُستاش دُ) شود. پیر فرانسوا بوشار پیر فرانسوا بوشار Pierre-François Bouchard (زاده 29 آوریل 1771، Orgelet - 5 اوت 1822، Givet) افسر ارتش مهندسی فرانسه بود. او بیشتر به دلیل کشف سنگ روز... پیر ز پالان کسی گذاشتن به قصد فریب کسی را تجلیل و تبجیل کردن (لغت نامه ی دهخدا ) تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود