اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضدن

نویسه گردانی: ḌDN
ضدن . [ ض َ ] (ع مص ) اصلاح کردن و آسان گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
چگر زدن . [ چ ُ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) نواختن سازی که چگر و چگور نام دارد. ساززدن . چگر نواختن . عمل چگرزن و چگرچی و چگورنواز. بوسیله ٔ چگر مط...
جیغ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) صدای نازک و بلند برآوردن . فریاد کشیدن . (فرهنگ فارسی معین ).
تیغ زدن .[ زَ دَ ] (مص مرکب ) تیغ نهادن در قومی . شمشیر زدن .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نبرد کردن با شمشیر. دشمن را با شمشیر و جز آن از پای در...
جار زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) منادی کردن . درکویها و برزنها به آواز بلند امری را به اطلاع همگان رسانیدن . منادی دردادن . خبر کردن مردم را، ل...
تن زدن . [ ت َ زَ دَ ](مص مرکب ) خاموش بودن و خاموش شدن . (برهان ) (ناظم الاطباء). کنایه از ساکت شدن است . (انجمن آرا). خاموش شدن . (غیاث ...
تیر زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) تیر انداختن . به تیر زخم زدن کسی را. با تیر خسته کردن کسی یا شکاری را. مجروح کردن : سروبالای کمان ابرو اگر ت...
تک زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح لوطیان در سینه زنی بی آهنگ زدن یکی ازمردم دسته . غلط به سینه زدن که خارج از آهنگ یکنواخت د...
تگ زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) دویدن . تاخت زدن . با شتاب رفتن : هزار سال بگرد حریم او نرسدبه پای آهو اگر تگ زند چو نافه عبیر.اثر (از آن...
تم زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) خاموش شدن و ساکت گشتن ۞ . (ناظم الاطباء).
پی زدن . [ پ َ / پ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) لنگیدن ستور از پی . از پی لنگیدن . عقر. (منتهی الارب ). لنگیدن ستور از مفصل میان سم و ساق . لنگیدن س...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۸۷ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.