اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضدن

نویسه گردانی: ḌDN
ضدن . [ ض َ ] (ع مص ) اصلاح کردن و آسان گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
قصه گفتن_ بصورت قصه چیزی را تعریف کردن _ به جهان صحبت شیدایی خود قصه زدم ( افرا)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جَلق زدن. ( جلق + زدن ) اخراج مَنی* از ذکر با دست و غیر آن که نام دیگرش استمناء است و با لفظِ زدن استعمال میشود. این لفظ در عربی بمعنی «سر تراشیدن» و ...
قیم + زدن, قیم به معنی انتقام و همچنین " سخت " و " محکم" می باشد از قیم خود زدن= از قهر زدن , محکم زدن
هم زدن . [ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) مخلوط کردن . مایعی را که از مواد مختلف باشد با آلتی در هم آمیختن ، چنانکه آش را با چمچه یا قاشق هم زنند. ...
یخ زدن . [ ی َ زَ دَ ] (مص مرکب ) انجماد. منجمد شدن . افسردن . فسردن . تبدیل شدن آب یا مایعی در اثر شدت سرما به یخ : حوض یخ زده است . (یاددا...
وار زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) (... آتش ) زبانه کشیدن آتش . لهیب زبانه زدن آتش و جز آن . گرازه کشیدن . (یادداشت مؤلف ).
وور زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) ووژ زدن مگس (در تداول ). بسیار بودن مگس در جایی . وول زدن .
ووژ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) ووژ زدن مگس ؛ بسیار بودن مگس در جایی . (فرهنگ فارسی معین ). وور زدن . وول زدن .
وغ زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن سگ . پارس کردن . عوعو کردن . || در تداول ، بی آتش و سرد بر سر اجاق یا سه پایه مانده بودن . (یادداش...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۸۷ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.