ضدن
نویسه گردانی:
ḌDN
ضدن . [ ض َ ] (ع مص ) اصلاح کردن و آسان گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۸۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
فر زدن . [ ف ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) چین و شکن دادن موی را با آلتی آهنی که آن را داغ کنندو با شیوه ای مخصوص بر موی نهند. رجوع به فِر شود.
قط زدن . [ ق َ زَ دَ ] (مص مرکب ) مرکب است از قط به معنی بریدن هرچه باشد یا بر پهنا بریدن ، و زدن فارسی . (آنندراج ) : نویسم چون به سوی یار ...
بر زدن . [ ب ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) ۞ در اوراق قمار، پس و پیش کردن ورق ها تا دغلی و تقلب در آن نباشد. زیرو روی کردن اوراق قمار تا نباید حری...
بو زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بو آمدن از چیزی . و بنفسه ، بمعنی بو دادن است . (از آنندراج ) : ای فاخته ز ناله زن آتش ببوستان کآن گل امید نی...
پا زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بسیار راه رفتن در تجسس چیزی : تمام شهر را پا زدم .- پا زدن به کسی در حساب ؛ به دغلی از حق او کاستن . مبلغی ...
پر زدن . [ پ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) پریدن ، چنانکه مرغی .- دل برای چیزی یا کسی پرزدن ؛ سخت عظیم آرزومند او بودن .
تا زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) تا کردن .
جا زدن . [ زَ دَ ](مص مرکب ) چیز کم قیمت و بدلی را بجای چیز پربها و اصلی به کسی دادن . بدلی را بجای اصلی دادن یا فروختن به چالاکی و زرنگ...
جر زدن . [ ج ِ زَ دَ ] (مص مرکب )در تداول عامه دغا و دغل و در قمار، انکار قرارداد یا باخته ٔ خود در قمار، نکول پس از قبول ، انکار پس از قرارداد...
جز زدن . [ ج ِزز زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول خانگی زنان ، با نهایت تضرع و استکانت و زاری التماس کردن . تضرع و زاری کردن . به زاری التماس ...