به ضم کاف و تشدید چ. طعنه زدن در گویش کازرونی(ع.ش)
به فتح کاف. گاز زدن. مثل گاز زدن سیب به گویش کازرونی.(ع.ش)
به کسر گ و سکون ن. گره. گند زدن: گره زدن به گویش کازرونی(ع.ش)
به فتح ش و پ. کف زدن به گویش کازرونی(ع.ش)
به فتح ل و غ. لگد زدن به گویش کازرونی(ع.ش)
به فتح د و ش. تفال در گویش کازرونی(ع.ش)
نجات یافتن. جان به در بردن در گویش کازرونی.(ع.ش)
(کسی را یا چیزی را_فعل متعدی)
مانعی را که عبور از آن نیازمند درگیری است از راهی دیگر و بدون مواجهه با آن پشت سر گذاشتن.
نقش واسطه ای را عقیم گذاشتن
...
تهمت زدن. نسبت دادن کاری زشت به کسی بدون مدرک.
با توجه به بیت شاهد و معنی زفت که درشت و فربه، گنده و سطبر، بزرگ و والامقام، پر و مالامال، بسیار و فراوان است، به نظر می¬رسد زفت زدن به معنی گنده¬گوی...