ضدن
نویسه گردانی:
ḌDN
ضدن . [ ض َ ] (ع مص ) اصلاح کردن و آسان گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۸۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۸ ثانیه
چر زدن . [ چ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) وبا گرفتن گوسفندان . وبایی شدن گوسفندان . مبتلا شدن گوسفندان به نوعی بیماری که آنرا وبا نامند. رجوع به چر...
حد زدن . [ ح َ زَ دَ ] (مص مرکب ) اجرا کردن حد شرعی . رجوع به حد (اصطلاح فقه ) شود.
گر زدن . [ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) الو گرفتن . مشتعل شدن . گرازه کشیدن . گره زدن (در تداول مردم قزوین ).
گز زدن . [ گ َزْ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیمودن به گز. (آنندراج ) (بهار عجم ) : ببالای عروس نعتت و قد سخن بافی فروغ مهرو مه را کلک فکرم گز به کا...
مو زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) اختلاف بسیار جزئی داشتن (معمولاً در جمله ٔ منفی استعمال شود): قیافه اش با قیافه ٔ او مو نمیزند، یعنی کوچکترین ا...
وز زدن . [ وِزْ زَ دَ ](مص مرکب ) در تداول ، کفک و حباب برآوردن چیزی ترش شده چون خمیر و ماست و مانند آن . (یادداشت مؤلف ). || پوش شدن و ...
ها زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیاپی و بسیار زدن . مکرر زدن . (یادداشت مؤلف ) : مردم دست به پشت او ها میزدند و او را می انداختند و او واپس می...
خط به خط پیمودن.
پوییدن نقطه به نقطه یک سطح به همان ترتیب که قالیبافان تا پایان کار رج به رج بر سطح قالی گره می افکنند.
معادل واژه انگلیسیScanning
مُخ زدن. کسی را اِغفال نمودن. در صحبت های عامیانهٌ امروزی، این واژه بخصوص در موردی بکار می رود که یک مرد با زبان بازی در صدد ایجاد دوستی بین خود و یک ...
گ با فتحه و پ با ساکن. با مصدر گپیدن، به معنی (سخن گفتن، صحبت کردن، حرف زدن و گفتگو) می باشد، در زبان عامه با مصدر مرکب( گپ زدن) بکار برده می شود.