نیک
نویسه گردانی:
NYK
نیک . [ ن َ ] (ع مص ) گاییدن زن را. (از منتهی الارب ). جماع کردن . (زوزنی ) (از غیاث اللغات ). صحبت . (از نصاب ). مباضعت . وطی . مواقعه . مجامعت . مباشرت . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۱۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۱ ثانیه
نیک رو. [ رَ / رُ ] (نف مرکب ) رهوار. هملاج . (یادداشت مؤلف ). اسب خوش راه . (ناظم الاطباء). جواد. (مهذب الاسماء) : زپویندگان هرکه بد نیک روخور...
نیک دل . [ دِ ] (ص مرکب ) خوش قلب . خوش فطرت . کریم النفس . مهربان . خیرخواه . (ناظم الاطباء). نیک درون . نیکونهاد. خیرخواه : که با اسقف نیک دل پ...
نیک دلی . [ دِ ] (حامص مرکب ) خوش نیتی . نیک نهادی . نیک دل بودن : از نکورسمی و نیکوخویی و نیک دلی بسوی اوست همه چشم و دل و گوش پدر. فرخی ....
نیک روش .[ رَ وِ ] (ص مرکب ) خوش رفتار. نیک سیر. نیکورفتار.
نیک روی . (ص مرکب ) نیک رو. رجوع به نیک رو شود : ای نیک نام ای نیک خوی ای نیک دل ای نیک روی ای پاک اصل ای پاک رای ای پاک طبع ای پاک دین...
نیک زاد. (ص مرکب ) پاک نژاد. پاک سرشت . پاک گوهر : به برزوی شیراوژن آواز دادکه ای پهلوان زاده ٔنیک زاد.فردوسی .
نیک ساز. (ص مرکب ) سازوار با یکدیگر. (یادداشت مؤلف ). دمساز. سازگار : نه آن زین ، نه این زآن بود بی نیازدو انباز دیدیمشان نیک ساز. فردوسی (ش...
نیک روز. (ص مرکب ) سعید. سعادتمند. خوشبخت . نیک اختر : جهاندار نیک اختر نیک روزشما را سپرد آن زمان نیمروز. فردوسی .دگر آتش ز جام می فروزان نشاط ...
نیک دین . (ص مرکب ) پاکدین . متدین به دین حق .
نیک ذات . (ص مرکب ) نیک نهاد. نیک طینت . (آنندراج ). خوش طینت .