اجازه ویرایش برای همه اعضا

بند

نویسه گردانی: BND
به معنی محل؛ مثل دربند. به لغت وند هم مراجعه بفرمائید. در مواردی ب و و در فارسی میتوانند جانشین یک دیگر باشند. مثل گاو و گاب در گویش مردم اصفهان. مثل بند و وند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
غربیل بند. [ غ َ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه غربیل سازد. غربیل گر. غربال بند. رجوع به غربال بند شود. || غربال بند. فُیوج . کولی . یوت . غرچه . غَرَچی...
کتاره بند. [ ک َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) قداره بند. قمه بند. رجوع به قداره بند شود.
کارگل بند. [ رِ گ ِ ب َ ] (نف مرکب ) بنا : عمارت بکردند بسیار کاراز آن کارگل بند، مردی هزار.شمسی (یوسف و زلیخا).
هاویه بند. [ ی َ /ی ِ ب َ ] (ن مف مرکب ) محبوس در دوزخ . (منتهی الارب ).
بند و گشاد. [ ب َ دُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حل و عقد. (آنندراج ) : زمانه ٔ ملکی کز کلک خاتمش در ملک هزار بند و گشاد و هزار برگ و نواست . ...
بند و گشای . [ ب َ دُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بند و گشاد. حل و عقد : چنین تا ز تقدیر حکم خدای که بی حکم او نیست بند و گشای . شمسی (یوسف...
بند و بستی . [ ب َ دُ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بند و بست .بندوبست چی . (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
بست و بند. [ ب َ ت ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) کنایه از استحکام و ضبط و ربط باشد. (برهان ) (آنندراج ). استحکام و ضبط. (رشیدی ). ترتیب و ان...
چفت و بند. [ چ ِ ت ُ ب َ ] (اِ مرکب ) چفت و بست . چفت و رزه . زلف و زنجیر (در اصطلاح اهالی فیض آباد بخش تربت حیدریه ). زنجیر و حلقه ای که به ...
تپاله بند. [ ت َ ل َ / ل ِ ب َ ] (نف مرکب ) که تپاله را سرشد. تپاله زن . رجوع به تپاله شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.