گفتگو درباره واژه گزارش تخلف امدن نویسه گردانی: ʼMDN امدن . [ اِ دِ ] (اِخ ) ۞ شهری است در آلمان در ایالت هانور ۞ . رجوع به لاروس بزرگ شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی خون آمدن خون آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) جاری شدن خون از موضعی . بیرون آمدن خون از محلی . (یادداشت مؤلف ). خون برآمدن . (آنندراج ) : ما را که جراح... رحم آمدن رحم آمدن .[ رَ م َ دَ ] (مص مرکب ) یا رحم آمدن بر کسی . ترحم کردن . رقت نمودن . دلسوزی کردن . رحم کردن : ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین... رشک آمدن رشک آمدن . [ رَ م َ دَ ] (مص مرکب ) به رشک آمدن . حسد ورزیدن . حسادت کردن ، که بیشتربا «به » یا «از» آید. (یادداشت مؤلف ) : ببارید بر چهره چن... رقت آمدن رقت آمدن . [ رِق ْ ق َ م َ دَ ] (مص مرکب ) حالت تأثر دست دادن . متأثر شدن . محزون گردیدن . حالت دلسوزی و اندوه پیدا کردن . دل سوختن : کسر... دیدار آمدن دیدار آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) پدیدار گشتن رخ نمودن . (یادداشت مؤلف ) : آب این بباید گرفتن و در خمی کردن تا چه دیدار آید. (نوروزنامه )... راجح آمدن راجح آمدن . [ ج ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) چربیدن . (ناظم الاطباء). || گران گشتن . و افزون آمدن . (آنندراج ). راست آمدن راست آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) سازگار آمدن . (آنندراج ). سازگاری یافتن . هماهنگی یافتن . مطابقت داشتن . عملی بر وفق صواب صورت گرفتن . براب... دریغ آمدن دریغ آمدن . [ دِ/ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) حسرت داشتن . (ناظم الاطباء). || مایه ٔ افسوس خوردن شدن : وه چه سنگی که خون خاقانی ریختی نامده د... دست آمدن دست آمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) بدست آمدن . حاصل شدن . یافت شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). پیدا شدن و حاصل گشتن . (ناظم الاطباء) : دست نا... دشوار آمدن دشوار آمدن . [ دُش ْ م َ دَ ] (مص مرکب ) گران آمدن . ناگوار آمدن . خوش نیامدن . شق . مشقة. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) : برادر ما را برکشید وبراست... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۲۹ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود