گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی نویسه گردانی: BY بی . (حرف ) بجای «ب » که یکی از حروف الفباء است بکار رود : مگر که یاد نداری که چشم تو نشناخت بخط خویش الف را همی بجهد از بی . ناصرخسرو.راست از راه تقدم چون الف شد وآنگهی بدسگالش بازپس افتاده چون بی میرود.شمس طبسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۳ ثانیه واژه معنی بی عصمتی بی عصمتی . [ ع ِ م َ ] (حامص مرکب ) آلودگی به گناه . زشتکاری . رجوع به ترکیبات عصمت شود. بی عطوفت بی عطوفت . [ ع ُ ف َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عطوفت ) بی مهر. بی محبت . بی توجه . رجوع به عطوفت شود. بی عفاف بی عفاف . [ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + عفاف ) ناپاکی . که پاکدامن نیست . رجوع به عفاف شود. بی عفافی بی عفافی . [ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) ناپارسایی . آلودگی به گناه . ناپاکدامنی . رجوع به عفاف شود. بی علاجی بی علاجی . [ ع ِ ] (حامص مرکب ) بی درمانی . درمان ناپذیری . رجوع به علاج شود. بی طاعتی بی طاعتی . [ ع َ ] (حامص مرکب )نافرمانی . طاعت و بندگی نکردن : نشنودم [ خواجه احمد ] که از وی تهوری و بی طاعتی که اندک دل بدان مشغول ب... بی طاقتی بی طاقتی . [ ق َ ] (حامص مرکب ) ناتوانی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : تن از بی طاقتی پرداخته زوردل از تنگی شده چون دیده ٔ مور. نظامی .موسی (... بی ضابطه بی ضابطه . ۞ [ ب ِ طَ / طِ ] (ص مرکب ) (از: بی + ضابطه ) بی ترتیب . بی قاعده . (ناظم الاطباء). رجوع به ضابطه شود. بی صفایی بی صفایی . [ ص َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی صفا. نایکرنگی . بی مودتی . بی اخلاصی . || بی طراوتی . و رجوع به صفا و ترکیبات آن شود. بی صورتی بی صورتی . [ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی صورت . اصل . مقابل صورت که فرع است . || (اصطلاح تصوف ) بی شکلی : صورت از بی صورتی آمد برو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ ۶۰ صفحه ۶۱ از ۹۸ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود