اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رعة

نویسه گردانی:
رعة. [ رِ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) پرهیزگاری . (ناظم الاطباء): ریعة؛ پرهیزگاری . (منتهی الارب ). پرهیزگار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || قربانی که به مکه فرستند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || خوبی هیأت و زشتی آن (از اضداد است ). (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || حالت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). حالت و شأن تقول : فلان حسن الرعة او سیی ٔ الرعة. (از المنجد). شأن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
خضر راه . [ خ ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از راهنما. (آنندراج ).
راه آور. [ وَ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) مخفف راه آورده و راه آورد. ره آورد. سوغات و ارمغان و هدیه و هر چیزی که چون شخصی از جایی و از سفری ب...
راه آهن . [ هَِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ دو خط آهن متوازی که بر آن قطار ماشین حرکت میکند. (فرهنگ نظام ). دو خط آهنی که از جایی بجا...
باند پرواز
تکسی وی
راهی که از عرض یک مسیر طی شود
مرد راه. {مَ دِ}. (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ). جنایتکار
ساز و کاری که در پهنای خیابان یا جاده میچینند تا راه دشمن را بند بیاورند. امروزه بیشتر در شورش‌های خیابانی به چشم می‌‌خورد، (به انگلیسی‌:barricade)
راه ادرار , لوله ای که ادرار را از مثانه بخارج هدایت کند.
صراط
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۹ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.