اجازه ویرایش برای همه اعضا

یافتن

نویسه گردانی: YAFTN
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
تبدیل یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تغییر پذیرفتن . تبدیل شدن . تغییر یافتن . تغییر کردن : چون مزاج زشت او تبدیل یافت رفت زشتی از رخش چون ...
سر رسن یافتن . [ س َ رِ رَ س َ ت َ ] (مص مرکب ) سر رشته یافتن . || دریافتن کار مهم . || رسیدن به مقصود. (برهان ) (آنندراج ).
فیروزی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) پیروزی یافتن . (فرهنگ فارسی معین ). فاتح شدن . ظفر یافتن . پیروز شدن .
مفارقت یافتن . [ م ُ رَ / رِ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) دور شدن .جدا شدن . دور افتادن : بنده باری تا از خدمت رکاب اعلای جهانداری مفارقت یافته اس...
مجازات یافتن . [ م ُ ت َ] (مص مرکب ) مجازات دیدن . رجوع به همین ماده شود.
پیروزی یافتن . [ ت َ ](مص مرکب ) مظفر شدن . فاتح شدن . ظفر یافتن . فلج . افلاح . ایراب . فوز. (تاج المصادر). رجوع به یافتن شود.
انحراف یافتن . [ اِ ح ِ ت َ ] (مص مرکب ) کج شدن و معوج گشتن . (ناظم الاطباء).
انتعاش یافتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) بهبود یافتن . نیکو شدن : چهارپایان انتعاش یافتند. (جهانگشای جوینی ).
رایگان یافتن . [ ی ْ / ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) مفت و مجان بدست آوردن . بی عوض دسترس یافتن : بدو گفت کز مرد بازارگان کنون یافتی مرگ خود رایگان...
دستوری یافتن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) اجازت یافتن . رخصت یافتن : احمدبن عبدالعزیز دستوری خواست از موفق که به عرب رود دستوری یافت . (سیستا...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۱۶ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.