۱۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
رخنه یافتن . [ رَ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) رخنه شدن . تباهی یافتن . خراب شدن . سوراخ شدن . ویرانی گرفتن : شکر ایزد که از این باد خزان رخن...
رواج یافتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رواج گرفتن . رونق و گرمی پیدا کردن . رایج شدن . رجوع به رواج گرفتن و رواج شود.
رسوخ یافتن . [ رُ ت َ ] (مص مرکب ) رسوخ کردن . (فرهنگ فارسی معین ). نفوذ یافتن . اثر کردن . رجوع به رسوخ کردن شود.
زبان یافتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) رخصت یافتن به تکلم . (فرهنگ رشیدی ). اذن یافتن و رخصت حاصل کردن . (ناظم الاطباء). کنایه از رخصت تکلم ی...
زنهاریافتن . [ زِ ت َ ] (مص مرکب ) امان یافتن . پذیرفته شدن امان خواهی کسی . در پناه و امان شدن . رجوع به زنهار و زینهار و دیگر ترکیبهای این ...
زوال یافتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) زوال پذیرفتن . نقصان یافتن . از میان رفتن : روز دانش زوال یافت که بخت به من راست فکر کژنگر است . خاقانی...
روزی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) رسیدن به وجه و وسیله ٔ معاش .
سکون یافتن . [ س ُ ت َ ] (مص مرکب ) آرامش پذیرفتن . تسکین یافتن : ایشان ... وی را بیدار و هوشیار کردندی و آن خشم و سطوت سکون یافت . (تاریخ...
شکست یافتن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) مغلوب شدن . شکست خوردن . هزیمت یافتن و فرار کردن . (ناظم الاطباء). شکسته شدن در پیکار. مقابل پیروز شد...
عیان یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) آشکار دیدن . به وضوح یافتن . معاینه دیدن : هر مقصودی که علم را بوددر شعله ٔ روی تو عیان یافت .عطار.